لحظات کوچیکی هستن که احساس خوشبختی خفیفی دارم. سری میزنم به صفحش میبینم که من نیستم. هیچ جا اثری از من نیست و میدونم که هیچ گاه هم نخواهد بود...
۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه
حالم اصلن خوب نیست. زندگی میتونه خیلی راحت باشه پس چرا نیست؟گاهی میگم کاش بیاد کاری رو بکنه که من نمیتونم بگه من میرم. منم از این شهر میرم میرم و یه جایی خودمو گم و گور میکنم. میرم پی یه زندگی جدید. جایی که زمین یا باتلاق باشه که نا ته فرو برم یا سفت که با خیال راحت روش بالا و ایین بپرم نه اینطوری نه ژلاتینی.
۱۳۹۰ تیر ۱۴, سهشنبه
۱۳۹۰ تیر ۱۲, یکشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)