۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه


دلم شور میزنه . نمیدونم کار قهوه زیاده یا اینکه کله سحری با این چراغ زرد رد کردن احتمالن ی عکس خوشگل ۶ در چهار با پست میگیرم و بعد ۳ تا سوراخ رو گواهینامه  و یک  کلاس رانندگی که همش با هم ی ۴۰۰- ۵۰۰ یورویی خرج بر میداره.
 یا اینکه میترسم کار گیرم نیاد و ته  دلم شاید کمی پشیمون که اون دو تا کار رو رد کردم.
 یا شاید هم طبق معمول  این روز ها نگران رابطه قاطی پاتیمم.
 یا شاید هم نگران پیر شدن و چروک  شدن و بی جذابیت  شدن.
 چقدر نگرانی مادی.
 من زمینیم خیلی...

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱, پنجشنبه

دیشب خواب میدیدم که دلم میخواست بچه دار شم به حدی که بی تحمل شده بودم. عجیبه . عجیبه؟

۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

The fighter

The fighterرو چند روز پیش دیدم. فیلم قویه. کریسشن بیل مثل همیشه عالیه. بعد از مدتها یه فیلم که ارزش دیدن داشت.

۱۳۹۰ فروردین ۲۱, یکشنبه

دوباره برگشتیم به روزای اول آشنایی... بدتر یا بهتر از اون موقع. هر شب با همیم و هر وقت خالی. سر در گمم نمیدونم چی میشه . دنبال کار جدیدمیگردم .دلم میخواد برم یه شهر دیگه. باید برم. ولی همین دل نمیخواد نمیذاره.دلم براش تنگ میشه اگه برم میدونم. اما اگه نرم آخرش چی؟ به کجا میرسیم.
عقلم میگه برو ولی توان نیست.


 
-