۱۳۹۰ آذر ۵, شنبه

ترسم از این بود که اسلامی ها در تونس یا مصر به قدرت برسن. مثل اینکه ترس بی جایی نبود. نمیدونم باید یک زن باشی که عمق دردناک این فاجعه رو احساس کنی یا مردها هم میتونن کمی درک کنن چه مفهومی داره زیر سلطه بودن و همیشه با ترس زندگی کردنو.
مشکل فقط مذهب نیست مشکل بزرگ تحجریه که تسلط مذهب افراطی با خودش میاره. مشکل اون بدیهیات چنین  جامعه ایه که بدیهی نیستند و عین ظلمن.
من نمیدونم جامعه مصر چه وضعیتی داره. شنیدم که 98 درصد زنهاش به روش های گوناگون مورد ازار جنسی قرار گرفتن از متلک بگیر تا بالاتر . و وحشت برم میداره از زمانی که این آزارها پشتوانه قانونی هم پیدا کنه.
من عمیقن متاسفم و عمیقن و ازته دل آرزو میکنم که قدرت های بزرگ اون رحمی رو که به ملت ما نکردن به مصری ها و مهمتر از اون تونسی ها بکنن. میگم تونسی ها چون دیدم تعداد زیادی از این ملت رو. دختر و پسر هایی که اینجا درس میخونن یا میخوندن و اگر بشه مشت رو نمونه خروار دونست بچه های ازنظر فکری به نسبت باز و از نظر مالی نسبتن مرفه هستن.
 کاش میشد که زمان رو به عقب برگردوند گاش میشد جلوی حوادث بد رو گرفت

۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه

دیگرم گرمی نم یبخشی عشق ای خورشید یخ بسته
سینه ام صحرای نومیدی است خسته ام از عشق هم خسته ...

عشق عشق عشق تکرار میکنمت شاید که مفهومت یادم بیاد. کجان اون روزهای سرد که گرمم میکردن

۱۳۹۰ آبان ۱۲, پنجشنبه

بالاخره کمی‌ آرامش به خانه محقّر ما برگشت. چه جوری بماند.کارایی که دارم هی‌ عقب میندازم. دچار کون گشادی عجیبی‌ شدم.

۱۳۹۰ آبان ۱۰, سه‌شنبه


از مسافرت که برگشتیم تو فرودگاه به پیامگیرم گوش دادم. باید به صاحب کارم زنگ میزدم. قرار‌ها قبل از سفر گذاشته بودم و مطمئن بودم که یه هفته دیگه برای یه هفته میرم سر کار وحداقل خرج سفرم در میاد. اما طرف،دیگری رو پیدا کرده بود و تقریبا حرفشو پس گرفت.  با خودم گفتم از این روزا نباید انتظاری داشت. شاید خرافیه اما من معتقدم به بد شانسی‌ها و خوش شانسی‌های دوره‌ای.
الان جولی و جولیا رو نگاه می‌کنم برای اینکه انرژی مثبت بگیرم از جولیا. و جولی بهم این ایده رو داد که بنویسم.
خوب این روزا سختن با خودم گفتم به جای واقعیت این روزا رو نوشتن، بنویسم چی‌ میشد اگه... یه هفته هست که با هم حرف نمی‌زنیم درست و حسابی‌. علت؟ من پیشنهاد کاری خیلی‌ خوبی‌ دارم. ولی‌ اون از ریئس آینده من خوشش نمیاد. نمیخواد من برم، بدون هیچ دلیل منطقی‌. طرف چون عرب هستش غیر قابل اجتنابه که به من پری دریایی‌، هوری بهشتی‌، دختر شایسته ساله ۱۹۰۰، خوش هیکلترین تو دنیا نظر بد نداشته باشه. حق داره منم اگه دوست دخترم سوپر مدل بود همینطور بودم.من هر چی‌ میگذره بیشتر به این اصطلاح روشنفکر وطنی معتقد میشم. ما روشنفکریمون مرز داره و تا زمانی‌ روشنفکریم، فمینیستیم که  مرزهای زندگی خودمون به خطر نیفته.نمی‌دونم که رابطه ما که این همه مشکل رو کم یا زیاد پشت سر گذاشته میتونه این کریز رو بگذرونه. بعضی‌ چیزا از سطح میگذرن.

 
-