۱۳۸۷ تیر ۶, پنجشنبه

اگه از آلمانی ها بپرسین که مهمترین و عجیب ترین قسمت فوتبال دیشب (آلمان- ترکیه) چی بود میگن قطع برنامه. امروز سر کار از هر کی پرسیدم فوتبال رو دیدی گفت آره دیدی پخش قطع شد؟
مثل اینکه به خاطر طوفان برق قطع شده. اینجا بعد ار یک دقیقه شروع کردن به پخش صدای مجری به سبک رادیویی یعنی با جزئیات. بعد هم سوییس بقیه برنامه رو فرستاد. چیزی که برای خود من جالب بود اینکه سریع برنامه رو از طریق سوییس فرستادن. برنامه ریزی دقیق اینا هنوز هم منو به تعجب میندازه. برای فینال هم خودشونو مجهز کردن که اگه مشکل مشابهی پیش اومد بلافاصله برن سراغ مسیر یدکی. صبح تو قطار دیدم که uefa کلی معذرت خواهی کرده به خاطر این جریان. اینا باید بیان سراغ مسئو لای ما که اینقدر سریع معذرت نخوان و ملتو پررو نکنن.

۱۳۸۷ تیر ۵, چهارشنبه

فینا ل

عصری خیابونا پر بود از آلمانی ها و ترکهای رنگ کرده, یکی زرد وسیاه و قرمز اون یکی سفید و قرمز. ترکها بوق زنان در حالی که پرچم ترکیه رو از پنجره ماشیناشون آویزون کرده بودن تو خیابونا ویراژ میدادن. همه میترسیدن از اینکه بعد از مسابقه مسئله ای پیش بیاد. پلیس آلمان در آماده باش بود. مسابقه تموم شد و آلمان برد...تکرار میکنم برای همه اونایی که نشنیدن بله آلمان برد. خوشبختانه مثل اینکه جنگ داخلی پیش نیومده. منتظر فینالیم.

۱۳۸۷ تیر ۲, یکشنبه

جام ملتهای اروپا یا ساکنان آلمان؟

تو شهر دکه های آبجوفروشی که کم کم علم میشن خبر از بازی قریب الوقوع ترکیه و کورواسی میدن. ترکها با لباس و آرایشی به رنگ قرمز و سفید تو شهر پخشن. تو کافه های مختلف تلویزیون و مانیتورای بزرگ علم شدن برای دیدن مسابقه ها. یه پابلیک ویوینگ هم هست که اغلب هوادارا اونجا جمع میشن. با خودم فکر کردم حالتونو بکنین امشب آخرین بازیتونه.
وقتی که بردن میدونستم که الان شهر پر میشه از صدای بوق ماشینا و ریختن ترکا به مرکز شهر, شهرو از حالت عادی خارج میکنه. ترکن دیگه شلوغ و پر حرارت. هرچند که آلمانی ها از این خصوصیاتشون همچین دل خوشی ندارن ولی بخوان یا نخوان با 3 میلیون ترک, اینجا قسمتی از ترکیه اس.
دیشب فکر کردم خوب روس ها که صد در صد از هلند میخورن.ولی باز هم صدای بوق و عربده روس های پاتیل به یادم آورد که توپ گرده.
آلمان بخواد یا نخواد الان یه کشور چند فرهنگیه. تو خیابون از هر ده نفری که از بغلت رد میشن سه تاش خارجین. ولی روسها و ترکها بیشترین جمعیت خارچی ها رو دارن. با بالا رفتن آلمان و روسیه و ترکیه این احساس رو دارم که انگار فقط آلمان بالا رفته. نیمه نهایی جام اینجا مسلمن پر هیجان خواهد بود. کنجکاوم ببینم مسابقه المان و ترکیه چی میشه وهوادارا چه جوری کنار هم هواداری میکنن.
مصاحبه گری بعد از مسابقه ترکیه از پسر جوون ترکی- که مثل خیلی های دیگه اینجا بدنیا اومده و بزرگ شده- احساسشو پرسید. پسرک که از خوشحالی صداش به زحمت بیرون میومد گفت ما به نیمه نهایی رسیدیم در 20 سالی که از عمرم گذشته هیچوقت چنین احساس زیبایی رو تجربه نکرده بودم. مسابقه بعدی با آلمانه. مهم نیست کدوم برنده بشن. در هر حال ما در فینال هستیم. کلمات زیبایی که با واقعیت زندگی کمی فاصله دارند...

۱۳۸۷ خرداد ۲۵, شنبه

نمیشه تو این دنیا پیشرفت کرد...نه پیشرفتم به اون معنی نکرد, کار کرد و زندگی کرد و تو روزمرگی که ازش بوی گند پوسیدگی میاد غرق شد و به کسی بدی نکرد, برای کسی پاپوش ندوخت, بد گویی دیگرانو نکرد؟ نمیشه؟ خیلی انتظاره که با کار دیگران کاری نداشته باشی و همین انتظارو از دیگرانم داشته باشی؟ نه نمیشه.
پ.ن. هر کی میگه اروپایی ها با کار هم کار نداره و مثل ما ایرانی ها پشت سر هم حرف نمیزنن, یا اینا رو نمیشناسه یا خالی میبنده. خلاصه بگم اینا تو همه جنبه ها از ما بهتر نیستن.

بهش میگم خوب اینم یه نیازه مثل خوردن. چرا نمیشه به همون راحتی رفعش کرد؟ اون نیاز داره اون یکی هم... خوب مشکل حله دیگه. میگه کاش اینجوری بود کاش مثل خوردن بی پیامد بود. میگم بیا مثل خورن و آشامیدن ببینیمش نمیشه؟ میگه اخ چی میشد اگه میشد.... بی ربط: عجب صفایی کردیم با بازی هلند و فرانسه. بی ربط 2: وقتی صبحا میرم سر کار و میبینم که رو تابلو اعلان حرکت قطارها اخبار جام ملتها میاد احساس میکنم زندم.

۱۳۸۷ خرداد ۲۳, پنجشنبه

زمزمه های غمناک یک هوادار دلشکسته

آلمانمنون باخت. چقدر زندگی تلخ و اسف بار شده. خداااا( اینو به سبک قهرمانای فیلمای کیمیایی بخونین). برم یه فیلم از اشتن کوچر ببینم کمی دلم واشه. خدااا(بازم به همون سبک) من چیم از دمی مور کمتره.

۱۳۸۷ خرداد ۱۹, یکشنبه

دوباره جام...

جام ملتهای اروپا شروع شده و دوباره هوای شهرو عوض کرده. مثل جام جهانی درآلمان نیست ولی مثل روزای عادی هم نیست. جام جهانی که بود یادمه یه روز که تو خیابون راه میرفتیم ماشینایی رو که پرچم داشتن شمردیم. شاید از هر ده ماشین هشت تاش پرچم داشت.
امروز رفتیم قدم بزنیم و از هوای 28 درجه و آفتاب, که اینجا شاید سالی دو یا سه ماه میبینیش, استفاده کنیم. اگه آدم نمیدونست که جام ملت های اروپا شروع شده با دیدن دوباره ماشینهای با پرچم دوزاریش میاقتاد( راستی اینجا یه چیز بی ربط بگم. آلمانی ها هم اصطلاح دوزاریت افتاد رو دارن. البته چون واحد پول ایرانو نمیشناسن به جای دو زاری میگن گروشن). پرچم کشورای مختلف,البته آلمان بیشتر از همه - ناسلامتی اینجا آلمانه دیگه- لهستان, کرواسی, یونان, ایتالیاو... یاد جام جهانی افتادم و اومدن تیم ایران... خاطره خوبی نبود. حاشیه بازی انعکاسش بیشتر از خود بازی بود و معلومه که جالب هم نبود... ابنه دبگه.میگن احترام امامزاده رو متولی نگه میداره. متولی ما همه چیز هست جز متولی. اینروزا تلخ شدم چقدر..خودمم حوصله خودمو سر میبرم.شاید این مریضی باشه که زود بگذره.
در هر حال تلخی به کنار. امشب آلمان بازی داره. میتونم به جرات بگم آلمان وضع عادی نداره.هیجان تو هوا موج میزنه. بریم ببینیم آلمان چه میکنه.میگن تیم آلمان امسال اسم رمزم داره. چی بود اسم رمزش... آها مرحوم آقای بزرگ با مارلنه دیتریش آبگوشت بزباش میخورن. باور بفرمایید.

۱۳۸۷ خرداد ۱۷, جمعه

تو قطار موبایل زن مرتب زنگ میزنه. اونو از کیسه گردنش در میاره. خود موبایل هم با زنجیری به گردنش آویزونه. به اون خیره میشه. موبایل همینطوری زنگ میزنه. بازم نگاهش میکنه.زنگ... نگاه... زنگ... نگاه... چشاش کم کم میرن رو هم. زنگ, زنگ , زنگ...
خونه رسیده نرسیده میرم تو اینترنت و قسمت هفتم سریال جدید تلویزیون ملی ایران دایی جان ناپلئونو میذارم. میشینیم به نگاه. چند بار تا حالا دیدمش نمیدونم اما الان سه چهار سالی از آخرین بار میگذره.
- دروغ جرا تا قبر....
- مومنت, مومنت...
- ما که خودمان ندیدیم اما شنیدیم...
- کار کار انگلیساس...
- اسداله وای خدا مرگم بده چرا به خودم نگفتی...
طبق معمول شروع میکنیم به تفسیر کردن و نظر دادن:
- رمز این سریال چیه بعد از این همه سال برای بار صدم هم که میبینیش از ته دل میخندی....
- پرویز فنی زاده ... خیلی حیف شدا. بازیش حرف نداشت. سال 58 رفت. اگه انقلاب نشده بود شاید هنوز بین ما بود.
- سعید کنگرانی ... چقدر خوشگله... آینده ای داشت... اگه انقلاب نشده بود...
- پرویز صیاد. نقشش متفاوته. انگار نه انگار که این همونه که صمدو بازی کرده. انقلاب که نشده بود برو بیایی داشت.
- نصرت کریمی بعد از انقلاب دیگه ندیدیمش...
- خیلی ها موندن و بعضی ها هم رفتن
- ولی یه جورایی همشون با این سریال جاودانه شدن.

 
-