تو دلم آشوبه. کریسمس پشت دره و من حتا نمیبینمش. گاهی که از پنجره بیرونو نگاه میکنم درخت چراغونی شده رو روی پل جلو بیمارستان میبینم یادم میاد که سال داره تموم میشه و اینکه این عمر گرانمایه عجب میگذرد و زندگی از کنار من رد میشه و میره و میره بدون اینکه لمسش کنم. کدوم شاعر گفته جوانی شمع ره کردم بیابم زندگانی را- نجستم زندگانی و گم کردم جوانی را ...یا همچه چیزایی
۱۳۸۶ آذر ۲۴, شنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
salam! weblog ghashangie, mano yade ye doost ghadimi andakht.
ارسال یک نظر