وقتی یک روز ازش بی خبرم بیتابم. وقتی زیاد از خودش خبر
میده بی تفاوتم. با همیم آرومم. روز بعدش خالیم. تصور رابطه محکم برام غیر
ممکنه . چه مرگمه نمیدونم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
باز ما ماندیم و شهر بی تپش، وآنچه کفتار است و گرگ و روبه است. گاه میگویم فغانی برکشم، باز می بینم صدایم کوته است
-
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر