۱۳۸۶ اسفند ۱۲, یکشنبه

بدیهیات غیر بدیهی

زمانی که ایران بودم و به حساب خودمم خیلی "روشنفکر" بودم, بعضی چیزا رو نمیدیدم مثل یه نقطه سیاه روی یه تابلوی سیاه یا رنگی که اونقدر با رنگای دیگه قاطی بود که وجودش احساس نمیشد. دور شدن از اون محیط و دیدن ایران از دور, نه به عنوان عضوی از جامعه, این شانس رو به من داد که خیلی رسوم و اعتقادات و باورها و عقاید بدیهی ایرانی رو دوباره ببینم و کمی راجع به "بدیهی " بودنشون فکر کنم. با خودم قرار گذاشتم که هر وقت چیزی به ذهنم میرسه اینجا بنویسم.
دیروز تو یاهو این خبر رو دیدم:
سارا کنر خواننده آلمانی, خود صاحب دو فرزند, صاحب خواهر برادر جدید میشود. مادر او ثریا در سن 50 سالگی دوقلو حامله است. ثریا گفته است که این حاملگی خواسته او بوده. او دو سال پیش برای دومین بار ازدواج کرده. شوهرش یک جراح 47 ساله است...
با خودم فکر کردم این جریانو ببرم تو ایران:
پری خانم همسایه که ده ساله شوهرش مرده سر "پیری" یعنی 48 سالگی هوس میکنه دوباره شوهر کنه.
بچه هاش باهاش یا قطع رابطه میکنن یا از "خجالت تو زمین فرو میرن". همسایه ها و فامیل تا مدتها از این جریان به عنوان یه بی شرمی بزرگ یاد میکنن: زن به این سن و اینقدر حشری!
پری خانم شوهرش سه سال کوچیکتر از خودشه.
یه جراح 45 ساله تو ایران من که بعید میدونم تا زمانی که میتونه دختر20/30 ساله بگیره بره سراغ زن بزرگتر از خودش. از این مسئله گذشته در جامعه ایران کوچکتر بودن مرد از زن در بسیاری از موارد غیر قابل تصوره با این دلایل که زن زودتر از مرد میفته, مردا دیر عاقل میشن(اگه مردی 25 سالگی هنوز عاقل نشده باشه دیگه کی میخواد بشه؟), مرد میتونه تا آخر عمرش بچه دار بشه( راجع به این مسئله صحبت میشه که میزان ناتوانی جنسی در مردا چقدر با بالا رفتن سن بالا میره؟), و هزار تا دلیل چرند دیگه که یه پست برای همین میذارم. ناگفته نماید خود زنان, همین مادرا و خواهرا, هستند که در تشدید این تفکرات نقش عمده ای دارن.
باخودم فکر میکردم ما از چه سنی دیگه ازمون میگذره؟ کی یادمون میره زندگی کنیم؟
پ.ن. من در مورد همه حرف نمیزنم. مسلمن خیلی ها جور دیگه جریانو میبینن.

هیچ نظری موجود نیست:

 
-