۱۳۸۶ دی ۲۶, چهارشنبه

دوباره آشپزی میکنم.دوباره... بعد از ده سال.وسایل آش رشته میخرم, دنبال دستور ذرت شیرین میگردم, سالاد بلغور... نمیدونم علت دو سه کیلو وزن اضافه شده اس که وادارم میکنه به گشتن و پیدا کردن غذاهای کم کالری یا گیجی وناباوری و دردی که اینروزا ولم نمیکنه. آشپزی... فراموشی عصر پا پ کرن شیرین درست کردم با دستور از اینترنت پاپ کورن رو درست میکنی و بعد تو شیره ای از شکر و روغن و عسل میغلتونی. به دستور خواهر خانم هاوایی تست درست کردم.به زعم خودم هنوز نیم ساعتی وقت داشتم که تلفن زنگ زد و دستور خروج سریع از خونه صادر شد.درعرض5 دقیقه آرایش کردم و لباش پوشیدم.ذرت وساندویچ ها رو چپوندم تو کیف و دویدم به سمت شهر کمی تو شهر از این مغازه به اون یکی رفتیم و باز به یه گروه هموطن برخورد کردیم که خریدای آخر قبل از برگشت به ایران رو انجام میدادن مردای کلیشه ای دور از همسر... فیلم ساعت8 شروع میشد.دارجیلینگ لیمیتد... کمدی فلسفی... با فشار پا از صندلی پشتی که با وجود تذکر تا آخر فیلم کمابیش ادامه داشت دیدنش همچین نچسبید به پیام قیلم بچسبم ...همه چیز سرنوشته... قسمته

۱ نظر:

Captain Nemo گفت...

https://balatarin.com/permlink/2008/1/22/1216000

 
-