از کار که اومدم با خودم فکر کردم چقدر امروز انرژی دارم. یه تماس تلفنی کافی بود که دوباره احساس خستگی عمیق به سراغم بیاد.
۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
باز ما ماندیم و شهر بی تپش، وآنچه کفتار است و گرگ و روبه است. گاه میگویم فغانی برکشم، باز می بینم صدایم کوته است
-
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر