بعد از مدتها دور بودن از جمع ایرانی های ساکن وطن موقعیتی پیش اومد که چنین جمعی رو تجربه کنم. جالب بود. نمیدونستم که دوری, اینقدر آدمها رو از هم دور میکنه. متفاوتیم. نمیدونم چقدر...
۱۳۸۷ فروردین ۲۵, یکشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
باز ما ماندیم و شهر بی تپش، وآنچه کفتار است و گرگ و روبه است. گاه میگویم فغانی برکشم، باز می بینم صدایم کوته است
-
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر